English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 206 (7274 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
per U حروف اضافه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
redundant U حرف اضافه شده به بلاک حروف برای تشخیص خطا یا مقاصد پترولکل که هیچ اطلاعی به همراه ندارد
soft U محل متن در راست یا چپ حاشیه متن کلمه پرداز به طوری که اگر کلمه جا نشد حروف خالی اضافه به طور خودکار درج خواهند شد
softer U محل متن در راست یا چپ حاشیه متن کلمه پرداز به طوری که اگر کلمه جا نشد حروف خالی اضافه به طور خودکار درج خواهند شد
softest U محل متن در راست یا چپ حاشیه متن کلمه پرداز به طوری که اگر کلمه جا نشد حروف خالی اضافه به طور خودکار درج خواهند شد
repositional U با حروف اضافه اغاز شده
Other Matches
overtime U وقت اضافی اضافه کار اضافه کاری ساعت فوق العاده
readout U وسیله نمایش که با نوشتن حروف جدید حروف قبلی را پاک میکند
block letter U حروف درشت وسیاه نوعی حروف بدون زیر وزبر
self- U سیستم کد گذاری حروف که میتواند حروف خطا یا نامناسب را تشخیص و ترمیم کند
Linotype U ماشین حروف ریزی که سطرسطر حروف را میریزد وسطرسطر برای چاپ اماده میکند
separate U حروف نمایش داده شده که تمام متریس حروف را نمیگیرند و فضایی در این بین می ماند
separates U حروف نمایش داده شده که تمام متریس حروف را نمیگیرند و فضایی در این بین می ماند
separated U حروف نمایش داده شده که تمام متریس حروف را نمیگیرند و فضایی در این بین می ماند
inferior figures U حروف یا اعداد کوچکتر که پایین حروف معمولی نوشته می شوند که در فرمولهای ریاضی و شیمی به کار می روند.
shift key U که تابع دوم کلیدها را ایجاد میکند, مصل مجموعه حروف دیگر , با تغییر دادن خروجی به صورت حروف بزرگ
shift keys U که تابع دوم کلیدها را ایجاد میکند, مصل مجموعه حروف دیگر , با تغییر دادن خروجی به صورت حروف بزرگ
monotype U ماشین حروف ریزی و حروف چینی
normalizes U تبدیل حروف به حروف بزرگ یا کوچک
normalize U تبدیل حروف به حروف بزرگ یا کوچک
normalising U تبدیل حروف به حروف بزرگ یا کوچک
normalised U تبدیل حروف به حروف بزرگ یا کوچک
normalises U تبدیل حروف به حروف بزرگ یا کوچک
graphics U ترمینال ویدیو متن که حروف نمایش داده شده آن از محدود حروف گرافیکی و نه متن هستند
users U حروف ایجاد شده توسط کاربر که به مجموعه حروف استاندارد افزوده شده است
user U حروف ایجاد شده توسط کاربر که به مجموعه حروف استاندارد افزوده شده است
type U حروف چاپی حروف چاپ
typed U حروف چاپی حروف چاپ
cases U حروف بزرگ یا حروف معمولی
case U حروف بزرگ یا حروف معمولی
types U حروف چاپی حروف چاپ
non destructive cursor U صفحه نمایش که حروف پیشین را هنگام نمایش حروف جدید برگرداند
shifts U تغییر از یک مجموعه حروف به دیگر , که امکان استفاده از حروف دیگر
spoonerism U اشتباه در تلفظ حروف تعویض حروف در تلفظ برحسب تصادف
shift U تغییر از یک مجموعه حروف به دیگر , که امکان استفاده از حروف دیگر
shifted U تغییر از یک مجموعه حروف به دیگر , که امکان استفاده از حروف دیگر
NDR U سیستم نمایش که حروف قبلی را هنگام نمایش حروف جدید نمایش میدهد
italic U حروف یک وری حروف کج
syllabary U حروف تهجی مخابراتی حروف رمز تهجی
checksum U آن را اضافه میکند و مقدار اضافه شده را با مقدار ذخیره شده مقایسه میکند
check total U آن را اضافه میکند و مقدار اضافه شده را با مقدار ذخیره شده مقایسه میکند
increscent U اضافه
in a. to U به اضافه
overplus U اضافه
in addition to <prep.> U به اضافه
addition U اضافه
excess U اضافه
additions U اضافه
surpluses U اضافه
augmentation U اضافه
extra U اضافه
extra- U اضافه
extras U اضافه
increase U اضافه
increased U اضافه
increases U اضافه
surplus U اضافه
plussage U اضافه
excesses U اضافه
special <adj.> U اضافه
plusage U اضافه
spare U اضافه
spared U اضافه
extra <adj.> U اضافه
accessed U الحاق اضافه
overshoots U اضافه جهش
premiums U اضافه ارزش
overshooting U اضافه جهش
overshoot U اضافه جهش
adds U اضافه کردن
added U اضافه شده
possessives U حالت اضافه
premium U اضافه ارزش
overpopulation U اضافه جمعیت
overcharged U اضافه هزینه
overcharging U اضافه هزینه
add U اضافه کردن
overcharge U اضافه هزینه
surtax U اضافه مالیات
adding U اضافه کردن
genitive U حالت اضافه
exeed U اضافه شدن از
excess price U اضافه قیمت
overloading U اضافه فرفیت
overloading U اضافه بار
overloading U بارگذاری اضافه
overcharges U اضافه هزینه
possessive U حالت اضافه
step up U اضافه کردن
overloads U اضافه فرفیت
overvoltage U اضافه ولتاژ
overloads U اضافه بار
margin product U اضافه محصول
overloaded U اضافه فرفیت
overloaded U اضافه بار
overload U اضافه فرفیت
overload U اضافه بار
superimposable U قابل اضافه
superimposable U اضافه شدنی
imburse U اضافه کردن
overpotential U اضافه ولتاژ
overproduction U اضافه تولید
overtimer U اضافه کار کن
over load U اضافه بار
gen U حالت اضافه
excesses U اضافه مازاد
excess U اضافه مازاد
affix U اضافه نمودن
affixed U اضافه نمودن
affixes U اضافه نمودن
eke U اضافه کردن بر
affixing U اضافه نمودن
salary increase U اضافه حقوق
overloading U اضافه بارگذاری
besides <adv.> U اضافه بر این
forby <adv.> U اضافه بر این
furthermore <adv.> U اضافه بر این
further [moreover] <adv.> U اضافه بر این
in addition <adv.> U اضافه بر این
moreover <adv.> U اضافه بر این
on top of this <adv.> U اضافه بر این
overdrafts U اضافه برداشت
over and above <adv.> U اضافه بر این
added to that U اضافه بران
overdraft U اضافه برداشت
what is more <adv.> U اضافه بر این
beyond that <adv.> U اضافه بر این
aside from that <adv.> U اضافه بر این
also [moreover] <adv.> U اضافه بر این
additionally <adv.> U اضافه بر این
confession and avoidance U به ان اضافه میکند
overtime U اضافه کار
overtime U اضافه کاری
widening U اضافه پهنا
on top of that <adv.> U اضافه بر این
surcharges U اضافه بار
prepositions U حرف اضافه
on to <adv.> U اضافه بر این
service charge U اضافه کار
append U اضافه کردن
subjoin U اضافه کردن
accesses U الحاق اضافه
accessing U الحاق اضافه
budget surplus U اضافه بودجه
surcharge U اضافه بار
surcharge U اضافه بها
preposition U حرف اضافه
add U اضافه کردن
access U الحاق اضافه
excess luggage U اضافه بار
surcharges U اضافه بها
add in memory اضافه کردن به حافظه
overload circuit breaker U فیوز اضافه بار
not to say ... <idiom> U به اضافه اینکه ... است
overload circuit switch U فیوز اضافه بار
effusion U اضافه جریان بزور
effusions U اضافه جریان بزور
overbreak U خاکبرداری اضافه برنیمرخ
superelevation U بلندی بر اضافه ارتفاع
over time pay U پول اضافه کار
extra bed U تخت خواب اضافه
capital gains U اضافه ارزش سرمایه
additional bed [accommodation of persons] U تخت خواب اضافه
import surcharge U حقوق گمرکی اضافه
not to mention ... <idiom> U به اضافه اینکه ... است
non-add subtotal اضافه نکردن به زیرکل
gerund U اسمی که از اضافه کردن
over reinforcement U اضافه ارماتورگذاری شده
prepositionally U بطور حرف اضافه
postpositive preposition U حرف اضافه الحاقی
play down U بازی در وقت اضافه
gerunds U اسمی که از اضافه کردن
throw in <idiom> U اضافه دادن یا گذاشتن
perquisite U عایدی اضافه برحقوق
perquisites U عایدی اضافه برحقوق
overload principle U اصل اضافه باری
run up <idiom> U به مقدارچیزی اضافه کردن
overdraw U اضافه برداشت کردن
repositional U مانند حرف اضافه
over time pay U مزد اضافه کاری
spare U ذخیره اضافه براحتیاج انی
spared U ذخیره اضافه براحتیاج انی
toincrease any one's salary U اضافه حقوق بکسی دادن
augmenter U مقداری که به دیگری اضافه میشود
cost plus U اضافه بر بهای تمام شده
latent U اضافه ازفرفیت بار موجود
raises U ترقی دادن اضافه حقوق
collection of premiums U وصول اضافه ارزش سهام
accession U شیی ء اضافه یا الحاق شده
producer surplus U اضافه ارزش تولید کننده
overtime pay U مزد یا حقوق اضافه کاری
subjoin U در پایان افزودن اضافه کردن
raise U ترقی دادن اضافه حقوق
premium statement U صورت اضافه ارزش سهام
overhead personnel U پرسنل اضافی یا اضافه برسازمان
net worth tax U مالیات بر اضافه ارزش دارائی
let off steam <idiom> U ازدست دادن انرژی اضافه
forfeiture of premiums U ضرر اضافه ارزش سهام
ad U حرف اضافه لاتینی بمعنی
ads U حرف اضافه لاتینی بمعنی
over issue U اضافه براعتبار رواج دادن
inset U افزودن اضافه کردن گذاشتن
leap day U روز اضافه در سال کبیسه
inseparable preposition U حرف اضافه لازم یا جدانشدنی
height money U اضافه بهای کار در ارتفاع
ring up <idiom> U اضافه کردن آمار پولی
Recent search history Forum search
2New Format
1 Add a recovery email to secure your account
2چشمتون روشن چي ميشه
1I want to add a meaning, but it doesn't fuction!
1Otherwise, throw in a rimshot hit every now and then
1the rate at which total office space is leased less space vacated during a specific period of time
1pairing off
1معنی کلمه procom
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com